The invisible man

فیلم مرد نامرئی

این فیلم بر اساس رمانی به همین نام نوشته اچ.جی. ولز به کارگردانی لی ونل ساخته شده است. قبلا نیز در سال 1937 فیلمی با همین نام، توسط جیمز ویل ساخته شده بود. هنرپیشه اصلی الیزابت ماس و الیور جکسون کوهن هستند که در فیلم نقش زن و شوهر را بازی می‌کنند.

خلاصه فیلم

سیسیلی که نقش او را الیزابت ماس بازی می‌کند شبی از خانه‌ی مجلل و عجیب خود فرار می‌کند. او قبلا به شوهرش آدریان داروی خواب‌آور داده است. هنگامی‌که سیسیلی در جاده منتظر خواهرش امیلی است تا با او برود، شوهرش بیدار شده و او را دنبال می کند. هنگام کشمکش، شیشه‌ی حاوی دیازپام از دست سیسیلی توی جاده می‌افتد.

زن به خانه دوست قدیمی خود کارآگاه جیمز می‌رود که پلیس است و با دختر نوجوانش سیدنی زندگی می‌کند. سیسیلی می‌ترسد از خانه خارج شود تا اینکه امیلی به دیدنش می آید و خبر می‌دهد آدریان مرده است. سیسیلی بعد از مدتی متوجه حضور کسی در خانه می‌شود. جیمز به او می‌گوید به خاطر فشار زیادی که تحمل کرده دچار توهم شده است؛ اما وقتی او برای مصاحبه کاری می‌رود متوجه می‌شود کیف نمونه کارهایش خالی است. همان‌جا غش می‌کند و او را به بیمارستان می‌برند.

در بیمارستان متوجه می‌شوند مقدر زیادی دیازپام مصرف کرده. وقتی به خانه برمی‌گردد شیشه دیازپام گم‌شده را روی میز اتاقش پیدا می‌کند. جیمز همچنان معتقد است او دچار توهم شده است. موقع گفتگوی دوستانه سیسیلی و سیدنی، آدریان مشتی محکم به صورت دختر می‌زند. جیمز و دخترش با تصور این‌که سیسیلی او را زده از خانه خارج می‌شوند و از سیسیلی می‌خواهند هرچه زودتر خانه را ترک کند. بعد از رفتن جیمز و دخترش، سیسیلی که سخت ترسیده به موبایل آدریان زنگ می‌زند. به دنبال صدای موبایل می‌رود و آن را در انباری زیرشیروانی پیدا می‌کند. سرانجام با ریختن مایعی روی آدریان از حضور او مطمئن می‌شود.

سیسیلی به خانه برمی‌گردد و لباس نامرئی شدن را پیدا می‌کند. آن را مخفی می‌کند و سپس با خواهرش امیلی قرار می‌گذارد تا رازش را به او بگوید. اما آدریان گلوی امیلی را می‌برد و چاقو را دست سیسیلی می‌گذارد. سیسیلی به تیمارستان می‌رود. در آنجا به او خبر می‌دهند که باردار است.

تام، برادر آدریان به ملاقات او می‌رود و می‌گوید اگر بپذیرد که بچه را نگه دارد و دوباره با آدریان زندگی کند ارثیه به او تعلق گرفته و جرمش پاک می‌شود. سیسیلی خودکاری می دزد و در سلولش تظاهر به بریدن دستش می‌کند. وقتی آدریان می‌خواهد مانع شود با خودکار لباس او را زخمی می‌کند. موقع فرار از بیمارستان، همه مطمئن می‌شوند که شخصی آنجا حضور داشته. آدریان سیسیلی را تهدید می‌کند و می‌گوید به خاطر بچه کاری به او ندارد و درعوض عزیزانش را اذیت خواهد کرد.

سیسیلی ماشینی می دزد و در حال رفتن به خانه جیمز به او خبر می‌دهد سیدنی در خطر است. وقتی به خانه‌ی جیمز می‌رسد با کپسول آتش‌نشانی در فضا اسپری کرده و شخصی نامرئی را می‌بیند و به او شلیک می‌کند. سپس معلوم می‌شود این شخص تام است. آدریان را در خانه‌اش درحالی‌که دست‌هایش بسته شده پیدا می‌کنند. اما سیسیلی مطمئن است کار خود آدریان است و تا زنده باشد او را آسوده نمی‌گذارد

سیسیلی به ملاقات آدریان می‌رود درحالی‌که جیمز از بیرون حرف‌های آن‌ها را شنود می‌کند. آدریان نمی‌پذیرد که مقصر است. سیسیلی به دستشویی می‌رود؛ لباس نامرئی را می‌پوشد و آدریان را طوری می‌کشد که به نظر خودکشی برسد. جیمز، سیسیلی را هنگام خروج از خانه می‌بیند و در کیف نیمه باز او لباس مخصوص نامرئی شدن را نیز می‌بیند؛ با این حال تایید می‌کند که آدریان خودکشی کرده است.

تحلیل فیلم

فیلم عملی تخیلی است و شاید بتوان آن را در ژانر ترسناک هم تحلیل کرد. از اولین صحنه که سیسیلی می‌خواهد فرار کند، مخاطب نگران می‌شود و با همزادپنداری بسیار قوی تا پایان فیلم نیز همراه او دلهره دارد. در انتهای فیلم وقتی سیسیلی احساس رهایی می‌کند مخاطب نیز به رضایت می‌رسد. نقطه عطف‌ها درست سر جایشان قرار دارند و چرخش‌ها بسیار خوب اتفاق می‌افتند. دقیقه پانزدهم فیلم، خبر مرگ آدریان می‌آید و قبل از آن هم مخاطب در جریان کلی داستان و مشکل سیسیلی قرار گرفته است. بنابراین قلاب در همان صحنه اول انداخته شده و در ادامه مخاطب را رها نمی‌کند. در عطف اول و دقیقا زمان سی دقیقه، حضور شخص نامرئی حس می‌شود و همزمان سیسیلی و مخاطب از حضور او مطمئن می‌شوند. وجود ترس و اضطراب و امکان وقوع اتفاقات غیرقابل‌پیش‌بینی، تعلیق بسیار زیادی ایجاد می‌کند و بیننده را کاملا میخکوب می‌کند.

ایرادهای فیلم

شاید در فیلم‌هایی اینقدر پیچیده، انتظار بیهوده‌ای باشد که تمام مراحل کاملا منطقی و بی ایراد باشد. همانطور که در این فیلم سوال‌های زیادی بی‌پاسخ می‌ماند. با این حال ساختار کلی فیلم و داستان پر کشش آن باعث می‌شود خواننده خطاها را ببخشد. اما در نگاه دقیق به ایرادهایی می‌رسید که کمی ماجراها را غیرواقعی جلوه می‌دهد. مثلا برداشتن مدارک از توی کیف کمی اغراق‌آمیز است. یا حضور آدریان به‌طور مداوم درخانه یا اتاق دربسته بیمارستان، چندان منطقی به نظر نمی‌آید. نیاز او به آب و غذا و دستشویی، با اندک وسایلی که در انباری پیدا می‌شود قابل توجیه نیست. ضمنا چطور او به موبایلش دسترسی پیدا می‌کند. توسط برادر؟ هیچ کس متوجه حضور او نمی‌شود؟ چرا موبایل روشن است؟ چطور بپذیریم که قبلا کسی به او زنگ نزده و چرا به فکر سیسیلی می‌رسد به او زنگ بزند.

خودکشی او چطور قابل‌باور شده است؟ هیچ نمی‌دانیم. وقتی هم او تظاهر می‌کند توسط برادرش گروگان گرفته شده، چطور خود را در چنان وضعیتی قرار می‌دهد و اگر پیدا نمی‌شد چه بلایی سرش می‌آمد؟ با وجود کتک خوردن‌های مداوم سیسیلی چرا هیچ مشکلی برای نوزاد بوجود نمی‌آید.

از سویی سیسیلی در اغلب صحنه‌ها چندان زیبا به نظر نمی‌رسد تا دست‌کم توجیهی باشد برای علاقه آدریان به او. جذابیت دیگری نیز برای او تعریف نشده تا بپذیریم چنان عشقی امکان‌پذیر است. حتی جایی اشاره می‌شود آدریان با زن‌های بسیاری رابطه داشته است ولی تنها سیسیلی به او نیاز ندارشته! بی نیازی او دلیل محکمی برای آن عشق نیست. حتی با پذیرفتن عشق آدریان باز هم سوال است که چرا سیسیلی با چنین هیولایی ازدواج کرده؟ این‌ها سوال‌هایی است که جواب ندارد. سوال دیگر این است که چطور برادر آدریان تمام عمر تحت تاثیر او بوده است. البته شاید این سوال آخر به قوت سؤال‌های قبلی نباشد؛ زیرا تام از کودکی با برادر بزرگتر بوده و تحت تسلط آدریان قرار داشته است.

در پایان باید بگویم بهتر است فقط یک بار فیلم را ببینید تا متوجه نقاط ضعف آن نشوید.